ماجرای 6ماه و9روزگی فندقی من(برابر با سه شنبه 8/1/91)
سلام عزیز مامان.شنبه عصر رفته بودیم خونه پدرجون و امروز صبح بخاطر واکسن ثلاث شما که نوبت 27اسفند بهداشتت نداشت و نتونستیم بزنیم برگشتیم بوشهر.بعد از اینکه رسیدیم رفتیم بهداشت و خوشبختانه آورده بودن و شما واکسنو نوش جان کردی الهی بمیرم که درد کشیدی البته دخملی من خانمیه واسه خودش فقط یه کوچولو گریه کرد و بعد از اینکه مامانی بغلت کرد آروم شدی بعدشم قطره استامینوفن دادم بهت که خدای ناکرده تب نکنی.تا الان که خداروشکر خوبی .قربونت برم من اما یه اتفاق بد،امروز عصر بابایی تصادف کرد.با یه پراید البته مقصر بابایی بود با اینکه بابایی سرعتی نداشت اما بخاطر سرعت بالای پرایدیه ماشین خیلی خراب شده . قسمت راننده کامل آسیب دیده خداروشکر بابایی خ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
21:47